تغییر فومو (FOMO) به جومو (JOMO)
نوشته شده توسط rasoul karimi
3 هفته پیش
شاخص S&P 500
نوشته شده توسط rasoul karimi
1 ماه پیش
تحلیل طلا (XAUUSD) 10/24/2024
نوشته شده توسط rasoul karimi
2 ماه پیش
بازدید 1267
0

تولید ناخالص داخلی Gross Domestic Product

داده اقتصادی GDP (تولید ناخالص داخلی) در بازار فارکس حائز اهمیت هستند. ارقام GDP به عنوان شاخصی به کار می‌روند که فاندامنتالیست ها برای سنجش سلامت کلی و رشد احتمالی یک کشور از آنها استفاده می‌کنند. در نتیجه نوساناتی در بازار فارکس در طول انتشار GDP مشاهده می‌شوند. در این مقاله قصد داریم به طور کامل معیار تولید ناخالص داخلی را توضیح داده و سپس ملاحظاتی را که هنگام انتشار این داده‌ها باید در نظر بگیرید، ذکر کنیم:

تاریخچه تولید ناخالص داخلی

مفهوم تولید ناخالص داخلی برای اولین بار در سال ۱۹۳۷ در گزارشی به کنگره در پاسخ به رکود بزرگ ارائه شد. این گزارش توسط یک اقتصاددان در دفتر ملی تحقیقات اقتصادی به نام سیمون کوزتس طراحی شده بود.

در آن زمان، سیستم مهم سنجش اقتصاد، GNP یا تولید ناخالص ملی (Gross National Product) بود. پس از کنفرانس برتون وودز در سال ۱۹۴۴، تولید ناخالص داخلی به طور گسترده ای به عنوان ابزاری استاندارد برای اندازه‌گیری اقتصاد ملی پذیرفته شد. اگرچه ایالات متحده تا سال ۱۹۹۱ همچنان از GNP برای معیار رسمی رفاه اقتصادی خود استفاده می‌کرد و پس از آن به تولید ناخالص داخلی تغییر کرد.

با این حال، از ابتدای دهه ۱۹۵۰، برخی از اقتصادانان و سیاست‌گذاران شروع به زیر سوال بردن شاخص تولید ناخالص داخلی کردند. برخی مشاهده کرده‌اند که گرایش به پذیرش تولید ناخالص داخلی به عنوان یک شاخص مطلق شکست یا موفقیت یک کشور، بدون توجه به سلامتی، شادی، برابری و سایر عوامل تشکیل دهنده رفاه عمومی می‌تواند ما را دچار اشتباه کند.

روش محاسبه تولید ناخالص داخلی

تولید ناخالص داخلی را به سه روش تعیین می‌کنند. از نظر تئوری هر سه روش باید به یک نتیجه واحد برسد. این سه رویکرد عبارت‌اند از رویکرد تولید (یا ستانده یا ارزش افزوده)، رویکرد درآمد و رویکرد هزینه‌های تخمین زده شده.

مستقیم‌ترین روش، روش تولید است که در آن خروجی‌های هر طبقه از تولید کنندگان اقتصادی را جمع کرده تا به کل برسد. رویکرد هزینه بر این اصل کار می‌کند که تمام محصولات باید توسط شخصی خریداری شود، بنابراین کل محصولات باید برابر با کل هزینه‌های مردم برای خرید چیزها باشد. رویکرد درآمد بر این اصل است که درآمد عوامل تولید باید برابر با ارزش کل محصولی باشد که آنها خریداری می‌کنند و تولید ناخالص داخلی برابر با مجموع درآمد تولیدکنندگان است. در ادامه به این سه رویکرد نگاهی دقیق‌تر می‌اندازیم.

رویکرد تولید:

این رویکرد به عنوان رویکرد ارزش افزوده نیز شناخته می‌شود. این روش محاسبه می‌کند که چه مقدار ارزش در هر مرحله از تولید ایجاد می‌شود.

برای بدست آوردن ارزش افزوده ناخالص باید مصرف میانی را از ارزش ناخالص تولید کسر کنیم. مصرف میانی شامل مواد، لوازم و خدمات مورد استفاده برای تولید کالا یا خدمات نهایی است. ارزش ناخالص تولید نیز برابر با ارزش کل کالاها و خدمات فروخته شده بعلاوه ارزش تغییرات در موجودی شرکت‌ها است.

ارزش افزوده ناخالص= ارزش ناخالص تولید – ارزش مصرف میانی

حال با جمع کردن ارزش افزوده ناخالص از سوابق شرکت‌ها می‌توانیم به تولید ناخالص داخلی کل کشور دسترسی پیدا کنیم.

رویکرد درآمد

در این روش، تولید ناخالص داخلی از طریق محاسبه درآمد افراد فعال در یک حرفه اندازه‌گیری می‌شود. در اینجا دستمزدهای نیروی کار، بهره سرمایه، اجاره بهای املاک و سود کارآفرینی با یکدیگر جمع شده و در نهایت تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهند.

در ایالات متحده، درآمدها به پنج دسته تقسیم شده است: ۱- دستمزد، حقوق و درآمد اضافی نیروی کار، ۲- سود شرکتی، ۳- سود و درآمد سرمایه‌گذاری متفرقه، ۴- درآمد کشاورزان و ۵-درآمد حاصله از مشاغل غیرکشاورزی ثبت نشده

برای به دست آوردن تولید ناخالص داخلی از این روش باید تنظیماتی صورت پذیرد:

۱- مالیات‌های غیرمستقیم منهای یارانه ها اضافه شود تا هزینه‌های جانبی در محاسبات لحاظ شود.

۲- استهلاک به آمار اضافه شود.

تولید ناخالص داخلی بر اساس درآمد کل به روش‌های مختلفی محاسبه می‌شود. اما یکی از رایج‌ترین آنها روش زیر است:

تولید ناخالص داخلی= درآمد کارکنان+ مازاد ناخالص عملیاتی+ درآمد ناخالص غیرعملیاتی+ مالیات منهای یارانه تولید و واردات

در این معادله:

  • درآمد کارکنان برابر است با کل حقوق کارکنان شامل دستمزدها و همچنین کمک‌های کارفرما به برنامه‌های تامین اجتماعی است.
  • مازاد ناخالص عملیاتی، درآمد مازادی است که صاحبان کسب و کارهای ثبت شده دارند. این بخش اغلب به عنوان سود نامیده می‌شود.
  • درآمد ناخالص غیرعملیاتی، همان درآمد ناخالص عملیاتی اما برای شرکت‌هایی است که به صورت رسمی ثبت نشده‌اند. مانند کسب و کارهای خرد، ماهیگیران و شکارچیان تفریحی، فروشندگان غیررسمی و…

رویکرد هزینه‌ای

روش سوم برای تخمین تولید ناخالص داخلی، محاسبه مجموع هزینه‌ها برای خرید کالا و خدمات (بجز مصارف میانی) است. منطق این است که تمام کالاها در اقتصاد توسط فردی خریداری می‌شوند پس با محاسبه کل هزینه‌ها می‌توان به کل تولید رسید. سازمان تحلیل اقتصادی آمریکا از “روش هزینه” و با استفاده از فرمول زیر این شاخص را محاسبه می‌کند:

(واردات(M) – صادرات(X)) + هزینه ی دولت (G) + سرمایه گذاری (I) + مصرف (C) = تولید ناخالص داخلی (GDP)

در این معادله:

  • مصرف: معمولا بزرگترین مولفه در تولید ناخالص داخلی، بخش مصرف است. این مولفه هزینه‌کردهای شخصی را تحت یکی از دسته‌بندی‌های زیر قرار می‌دهد: کالاهای بادوام، کالاهای غیر بادوام و خدمات. به عنوان مثال می‌توان به غذا، اجاره بها، بنزین، جواهرات و هزینه‌های پزشکی اشاره کرد. اما خرید مسکن جدید از آنجایی که یک هزینه سرمایه‌ای است، شامل این بخش نمی‌شود.
  • سرمایه‌گذاری: شامل سرمایه‌گذاری تجاری در تجهیزات می‌شود اما شامل مبادله دارایی‌های موجود نمی شود. به عنوان مثال، می‌توان به ساخت یک معدن جدید، خرید نرم افزار یا خرید تجهیزات یک کارخانه اشاره کرد. هزینه خانوارها (نه دولت) برای خرید خانه جدید در این بخش گنجانده می‌شود. خرید محصولات مالی مانند سهام یا اوراق قرضه اگرچه در بین مردم به عنوان سرمایه‌گذاری مطرح می‌شود اما در این بخش قرار نمی‌گیرد. دلیل این امر ساده است. اگر یک فرد برگه‌ای سهام از شرکتی بخرد و شرکت پول حاصل از فروش سهام را خرج خرید تجهیزات کند، در واقع یک پول دوبار در تولید ناخالص داخلی محاسبه شده است. بنابراین، انتقال سهام و اوراق قرضه از آنجایی که تنها مبادله دارایی است، جزو بخش سرمایه‌گذاری محاسبه نمی‌شود.
  • هزینه‌های دولتی: مجموع مخارج دولت برای کالا و خدمات در این بخش قرار می‌گیرد. این مولفه شامل حقوق کارمندان دولتی، خرید سلاح و هرگونه هزینه سرمایه‌گذاری توسط دولت است. در این حال پرداخت‌های انتقالی مانند بیمه تامین احتماعی یا مزایای بیکاری محاسبه نمی‌شود. چرا که این مولفه‌ها یکبار دیگر در بخش مصرف محاسبه خواهد شد.
  • صادرات: برابر است با تمام کالا و خدماتی که در کشور تولید شده است اما خارج از کشور مصرف شده است.
  • واردات: برابر است با تمام کالا و خدماتی که در خارج از کشور تولید شده است اما در داخل کشور مصرف شده است. توجه داشته باشید که در بخش واردات و صادرات مخارج کالا و خدمات واسطه‌ای به حساب نمی‌آید. به عنوان مثال، اگر یک خودروساز قطعات خودرو را خریداری کرده و با آنها یک ماشین بسازد، قطعاتی که وارد شده است، در محاسبه تولید ناخالص داخلی لحاظ نمی‌شوند، بلکه تنها خودروی نهایی در محاسبات می‌آید. اما اگر یک تعمیرکار خودرو تعدادی قطعه وارد کرده و بر روی ماشین‌های خراب نصب کند، این قطعا چون به مصرف کننده نهایی رسیده است، در محاسبه تولید ناخالص داخلی لحاظ می‌شوند.

تفاوت تولید ناخالص داخلی (GDP) و تولید ناخالص ملی (GNP)

تولید ناخالص داخلی عبارت است از محصولاتی که در داخل مرزهای یک کشور تولید شده است. اما تولید ناخالص ملی محصولاتی است که توسط شرکت‌های تحت مالکیت شهروندان یک کشور تولید می‌شود. اگر همه بنگاه‌های تولیدی در یک کشور متعلق به شهروندان همان کشور باشد و آن شهروندان در خارج از کشور هیچ شرکتی را تصاحب نکرده باشند، این دو معیار با هم برابر خواهد بود.

اما در عمل این گونه نیست. به عنوان مثال در ایالات متحده شرکت‌های خارجی بسیار زیادی فعال هستند و همچنین آمریکایی‌های زیادی نیز در کشورهای خارجی سرمایه گذاری کرده‌اند. به طور کلی تولید ناخالص ملی برابر است با تولید ناخالص داخلی بعلاوه‌ی درآمدهای دریافتی از کشورهای دیگر منهای درآمدهای پرداختی به سایر نقاط جهان.

در سال ۱۹۹۱، ایالات متحده استفاده از تولید ناخالص ملی برای توصیف اقتصاد خود را متوقف کرد و آن را به تولید ناخالص داخلی تغییر داد. محاسبه تولید ناخالص ملی کار آسانی نیست. مهم‌ترین دلیل آن عدم تطابق‌های اقتصاد و ناتوانی برای قیمت‌گذاری صحیح بر روی دارایی‌ها خصوصا در اقتصادهایی است که از شفافیت کافی برخوردار نیستند.

تولید ناخالص داخلی اسمی و واقعی

روش‌هایی که در بالا برای آمار تولید ناخالص داخلی ارائه شد، برای محاسبه «تولید ناخالص داخلی اسمی» استفاده می‌شود. با این حال ارزش پول یک کشور در این آمار بسیار دخیل است. تصور کنید ۱۰ سال پیش خرید یک خودکار یک دلار هزینه داشته باشد و امروز همان خودکار با همان کیفیت ۱.۵ دلار هزینه داشته باشد. در اینجا چیز جدیدی در اقتصاد ایجاد نشده است، تنها ارزش پول کاهش یافته است. برای جبران این اثرات، تولید ناخالص داخلی برای سال‌های مختلف را نسبت به یک سال پایه می‌سنجند تا اثرات تغییرات مثبت و منفی در نرخ ارز خنثی شود. تعدیلات به این صورت است که تولید ناخالص داخلی را در ارزش پول سال پایه ضرب و بر ارزش پول سال جاری تقسیم می‌کنند، تا تولید ناخالص داخلی بر مبنای سال پایه به دست آید.

برای مثال فرض کنید تولید ناخالص داخلی یک کشور در سال ۱۹۹۰، ۱۰۰ میلیون دلار و تولید ناخالص داخلی آن کشور در سال ۲۰۰۰، ۳۰۰ میلیون دلار باشد. همچنین فرض کنید که به خاطر تورم ارزش پول این کشور در طی این مدت نصف شده باشد. برای آنکه بتوانیم مقایسه معنی‌داری بین تولید ناخالص داخلی در سال‌های ۲۰۰۰ و ۱۹۹۰ داشته باشید، باید تعدیلات مربوط به تغییر نرخ ارز را در نظر بگیریم. از آنجایی که ارزش پول در سال ۲۰۰۰ نصف سال ۱۹۹۰ است، باید تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۰ را بر ۲ تقسیم کنیم. بنابراین، تولید ناخالص داخلی واقعی این کشور در سال ۲۰۰۰ برابر با ۱۵۰ میلیون دلار خواهد بود. اهمیت این موضوع آنجا است که بدانیم نرخ رشد اقتصادی این کشور در طول این دوره ده ساله تنها ۵۰ درصد بوده است، در حالی که به صورت اسمی به نظر می‌رسد این اقتصاد ۲۰۰ درصد رشد اقتصادی را تجربه کرده است.

یکی دیگر از تنظیماتی که می‌توان در تولید ناخالص داخلی انجام داد، تنظیمات مربوط به جمعیت است. اگر تولید ناخالص داخلی یک کشور در یک دوره معین دوبرابر شود اما جمعیت آن کشور سه برابر شود، افزایش تولید ناخالص داخلی لزوما به معنای افزایش استاندارد زندگی نخواهد بود. در اینجا از معیار دیگری به نام سرانه تولید ناخالص داخلی استفاده می‌شود که تولید ناخالص داخلی را بر جمعیت تقسیم می‌کند.

برابری قدرت خرید و مقایسه کشورها

همانطور که گفته شد، می‌توان تولید ناخالص داخلی کشورها را بر اساس ارزش پول ملی آنها مقایسه کرد تا اثرات تغییرات نرخ ارز جبران شود. اما نرخ برابری ارز، معیار چندان مطمئنی نیست، چرا که اکثر کشورها به شیوه‌های مختلف در نرخ ارز مداخله می‌کنند. برخی از کشورهای نفت‌خیز (که عمدتا وارد کننده هستند) با تقویت ارز ملی خود، تلاش می‌کنند تا رفاه بیشتری در جامعه خود ایجاد کنند، همچنین برخی از کشورهای صنعتی (که عمدتا صادر کننده هستند) با تضعیف نرخ ارز خود تلاش می‌کنند تا برای محصولات خود در بازار جهانی مزیت رقابتی ایجاد کنند.

در اینجا دیگر به راحتی نمی‌توان تولید ناخالص داخلی کشورها را با یکدیگر مقایسه کرد. در این حالت از معیاری به نام برابری قدرت خرید یا PPP استفاده می‌شود. در این روش یک سبد کالا که مشخص کننده CPI یا هزینه‌های مصرف کننده است، با ارز محلی آن کشور خریداری می‌شود، سپس همان سبد کالا را با ارز‌های جهانی (عموما دلار آمریکا) خریداری می‌کنند. با مقایسه تفاوت قیمت دو عدد به دست آمده، می‌توان برابری دقیق‌تری از نرخ ارز کشورهای مختلف داشت.

به عنوان مثال فرض کنید کشوری مصنوعا ارزش ارز خود را پایین نگه داشته است. در این حالت قیمت کالا و خدماتی که در این کشور تولید می‌شود، نسبت به کالا و خدمات جهانی ارزان‌تر به نظر می‌رسد، در حالی که ارزش آنها در بازار جهانی بسیار بالاتر است. بنابراین GDP واقعی این کشور اگر با توجه به برابری قدرت خرید دوباره تنظیم شود، بالاتر از GDP واقعی این کشور بدون تنظیم با برابر قدرت خرید خواهد بود. به طریق مشابه، اگر کشور ارز خود را مصنوعا باارزش نگه دارد، GDP تنظیم شده با برابری قدرت خرید بسیار کمتر از GDP واقعی این کشور بدون چنین تنظیمی خواهد بود.

نکته‌ای که باید توجه کرد این است که ارزش کالا و خدماتی که با نرخ‌های جهانی معامله می‌شوند (مانند نفت، گاز، سلاح، لوازم الکترونیکی و…) در این روش لحاظ نمی‌شوند چرا که تقریبا تمام کشورها قیمت جهانی آن را می‌پردازند و قیمت محلی در مورد آن معنایی ندارد.

تجزیه و تحلیل داده‌های تولید ناخالص داخلی

داده‌های تولید ناخالص داخلی یک معیار مهم و فراگیر از فعالیت‌های اقتصادی و جزئی جدایی ناپذیر از تحلیل فاندامنتال برای یک جفت ارز است. یک معامله‌گر بنیادی از تولید ناخالص داخلی به عنوان یک معیار کلیدی برای تعیین قدرت اقتصاد یک کشور و در نتیجه ارز آن کشور استفاده می‌کند.

استفاده از تولید ناخالص داخلی در فارکس شامل مقایسه دو مجموعه داده برای هر دو ارز و مقایسه هر مجموعه داده تولید ناخالص داخلی با داده های ماه‌های قبل و همچنین پیش‌بینی اقتصاددانان است.

اولین روش این است که داده های تولید ناخالص داخلی را برای ارز الف و ارز ب با یکدیگر مقایسه کنیم. در این روش هر ارزی که اقتصاد قوی‌تری داشته باشد و ارزیابی‌های بعدی نسبت به ارزیابی‌های قبلی بهتر باشد، ارز قدرتمندتری خواهد بود.

همچنین باید انتظارات در مورد کشورهای مختلف را در نظر گرفت چرا که هر کشوری در سطح معینی از توسعه قرار دارد و سطح معینی از انتظارات را برانگیخته می‌کند. به عنوان مثال یک کشور در حال توسعه ممکن است به نرخ رشد اقتصادی ۵ درصد هم برسد اما از نظر بازار، آمار خوبی نباشد، اما یک کشور توسعه یافته با رشد اقتصادی ۲ درصد بهتر از انتظارات عمل کند. حتی ممکن است اقتصادهای نوظهور مانند چین، هند، روسیه و یا برزیل به رشد اقتصادی دو رقمی هم دست پیدا کنند.

با این حال، در مورد کشورهای پیشرفته یا کشورهایی که از نظر توسعه در یک سطح هستند، مقایسه آسان‌تر است. به عنوان مثال با مقایسه رشد اقتصادی در اتحادیه اروپا و ایالات متحده می‌توان جهت حرکت EURUSD را حدس زد. در اینجا اگر رشد اقتصادی اتحادیه اروپا ۰.۵ درصد سریع‌تر از ایالات متحده باشد می‌توان انتظار داشت که به همین میزان یورو در برابر دلار تقویت شود.

اما در مورد جفت ارزهایی که یک طرف آن یک اقتصاد نوظهور مانند چین باشد، اوضاع متفاوت است. به عنوان مثال در بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۷ اقتصاد ایالات متحده با نرخ ۲ تا ۲.۵ درصد در سال رشد کرد اما چین در همین دوره رشد اقتصادی ۸ درصد و حتی بالاتر را تجربه کرده است. با این حال این رشد اقتصادی شدید در چین خود را در جفت ارز  USDCNH نشان نداده است. برای درک بهتر این موضوع باید اثر تولید ناخالص داخلی بر ارزها را بهتر بشناسیم.

اثر داده‌های تولید ناخالص داخلی بر ارز هدف

همانطور که گفته شده، داده‌های تولید ناخالص داخلی یکی از مهم‌ترین و دقیق‌ترین داده‌هایی است که رشد و رکود را در یک اقتصاد مشخص می‌کند. این داده‌ها برای مشخص کردن دوره‌های رونق و رکود بسیار مفید هستند. به عنوان مثال یک دوره چند فصلی از رشد اقتصادی منفی را به عنوان یک دوره با رکود اقتصادی تعریف می‌کنند.

با در نظر گرفتن این موضوع، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی نشان از عملکرد آن اقتصاد دارد. اینکه آیا اقتصاد در رونق است یا رکود. رشد اقتصادی بالا نشان دهنده بالا بودن فعالیت‌های اقتصادی در آن کشور است و به همین خاطر تقاضا برای ارز آن کشور افزایش پیدا می‌کند. افزایش تقاضا برای ارز، باعث افزایش ارزش آن ارز می‌شود.

این تقاضای بالا می‌تواند منجر به تورم نیز بشود. زیرا همانطور که ارز در کشور کمیاب است، کالا و خدمات نیز کمیاب هستند. تقاضای بالا در اقتصاد، تقاضا برای کالا و خدمات را نیز هدایت می‌کند. در نتیجه نیاز به انقباض پولی افزایش پیدا می‌کند. در اینجا نرخ بهره و نرخ بازده اوراق قرضه آن کشور افزایش پیدا می‌کند. بازده بالای اوراق قرضه، علاقه سرمایه‌گذاران را افزایش می‌دهد بنابراین تقاضا برای آن ارز باز هم افزایش می‌یابد و جریان سرمایه برای خرید دارایی‌های آن ارز سرازیر می‌شود.

بنابراین نرخ رشد اقتصادی ربط مستقیمی با تقاضا برای ارز مورد نظر دارد.

نمودار بالا نشان می‌دهد که رشد تولید ناخالص داخلی در منطقه یورو از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ نسبت به رشد اقتصادی ایالات متحده بیشتر بود اما بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ این معامله برعکس شد و رشد اقتصادی ایالات متحده نسبت به منطقه یورو افزایش یافت.

با نگاهی به نمودار قیمت زیر می‌بینیم که با کاهش ارزش دلار آمریکا در دوره ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ یورو به افزایش خود ادامه داد و EURUSD از سطوح ۱.۱۷۰۰ افزایش یافت و در ژوئیه ۲۰۰۸ به بالاترین سطح خود در ۱.۶۰۳۸ رسید. با مراجعه به نمودار بالا می‌توانیم ببینیم در این دوره رشد اقتصادی منطقه یورو به طور مداوم بالاتر از ایالات متحده بود.

پس از مهار اثرات بحران مالی سال ۲۰۰۸، اقتصاد ایالات متحده با سرعت بیشتری بهبود پیدا کرد و EURUSD شروع به کاهش کرده و تا ژوئن ۲۰۱۰ به پایین‌ترین سطح خود در ۱.۱۸۷۵ رسید.

توجه داشته باشید که تغییرات در بازار فارکس بر اساس داده‌ها نیست بلکه بر اساس انتظارات است. پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، بازار انتظار داشت که منطقه یورو سریع‌تر از ایالات متحده بهبود پیدا کند، اما این کشور در معرض بحران‌های دیگری قرار گرفت به عنوان مثال بحران بدهی یونان در سال ۲۰۱۰ و بحران بانکی در ایتالیا، اسپانیا، ایرلند و پرتغال در سال ۲۰۱۱ منجر به بی‌ثباتی در منطقه یورو شد.

منبع: DailyFX

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

rasoul karimi

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات رادیو فارکس

  • بروکرها
  • آموزش های متنی
  • مقالات ویژه

بروکر جی تی سی اف ایکس | GTCFX

4 ماه پیش

بروکر ای یو اس گلوبال AUS GLOBAL

6 ماه پیش

بروکر یونیکورن | Unicorn

9 ماه پیش

معرفی و بررسی بروکر کاپیتال اکستند | CapitalXtend

2 سال پیش 7زمان مطالعه

شاخص S&P 500

1 ماه پیش

انواع مدیریت سرمایه

3 ماه پیش

مدیریت ریسک در بازار فارکس

3 ماه پیش

ریسک‌پذیری و ریسک گریزی یعنی چه؟

4 ماه پیش

تغییر فومو (FOMO) به جومو (JOMO)

3 هفته پیش

شاخص S&P 500

1 ماه پیش

انواع مدیریت سرمایه

3 ماه پیش

مدیریت ریسک در بازار فارکس

3 ماه پیش